English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assignee U محال علیه
drawee U محال علیه
third person of a transfer U محال علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drawer U محال علیه برات برات کش
drawers U محال علیه برات برات کش
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Other Matches
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
absurdly U بطور محال
apagoge U احاله به محال
reduction to absurdity U احاله به محال
impossible offence U جرم محال
reduction to absurdity U تعلیق به محال
Granting the impossibility that . . . U بفرض محال که ...
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
atemmpting the imposible U شروع به جرم محال
to wait one's leisure U منتظرفرصت محال بودن
reductive ad absurdum U روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
weeping willow design U طرح بید مجنون [الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
pro and con U له و علیه
cons U بر علیه
conning U بر علیه
conned U بر علیه
con U بر علیه
against U علیه
versus U علیه
v U علیه
pros and cons U له و علیه
anti U مخالف علیه
pupil U مولی علیه
appellee U مستانف علیه
pupils U مولی علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
losing party U محکوم علیه
party against whom a protest is made U معترض علیه
lady ship U سرکار علیه
peace be upon him U علیه السلام
divtsor U مقسوم علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
divisor U مقسوم علیه
presentee U معروض علیه
pro and con U دلائل له و علیه
recognizor U محکوم علیه
judgement debtor U محکوم علیه
object of protest U معترض علیه
respondents U مستانف علیه
victim of an offence U مجنی علیه
denominator U مقسوم علیه
wards U مولی علیه
denominators U مقسوم علیه
ward U مولی علیه
beneficiaries U موقوف علیه
beneficiary U موقوف علیه
defendants U مدعی علیه
respondents U مدعی علیه
respondent U مستانف علیه
respondent U مدعی علیه
out of court U محکوم علیه
defendant U مدعی علیه
cross action U علیه وی اقامه کند
self defeating U علیه منظور خود
self-defeating U علیه منظور خود
lese majeste U خیانت علیه حکومت
common d. U مقسوم علیه مشترک
public mischief U جرم علیه جامعه
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
action in personam U دعوی بر علیه شخص
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
offences against property U جرائم بر علیه اموال
lese majesty U خیانت علیه حکومت
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com